هرمنوتیک (hermenetics) عبارت است از نظریه فهم به طور عام و یا نظریه فهم متن
به طور خاص، که به ترتیب میتوان آنها را هرمنوتیک عام و هرمنوتیک متن خواند.
بنابراین بحث اصلی در هرمنوتیک، فهمِ فهم و در نتیجه به دست دادن نظریهای
درباره چیستی و چگونگی فهم است. البته در سنتهای مختلف هرمنوتیکی از منظرها
مختلفی به موضوع فهم پرداخته شده و به همین دلیل دیدگاههای متفاوتی مطرح است.
ابعاد و اضلاع پدیده فهم همچون بُعد معرفتشناختی، هستیشناختی، نشانهشناختی،
معناشناختی، روششناختی از سویی و عناصر و موءلفهها و متغیرهای موءثر در فهم،
نظیر ویژگیهای روانشناختی جوینده فهم، اوضاع و احوال فرهنگی و موقعیت تاریخی او،
و حتی موضوع متعلَّق نظر فرد (مثلاً اینکه موضوع، آدمی، زندگی و خصلتهای او باشد
و یا اینکه طبیعت و کنشهای آن) از سوی دیگر، باعث شده است، نظریههای هرمنوتیکی
متعدّدی از شلایر ماخر (هرمنوتیک عام)، و دیلتای (هرمنوتیک همچون روششناسی علوم انسانی)
تا هایدگر (هرمنوتیک فلسفی و وجودشناختی) و گادامر (هرمنوتیک وجودی، معرفتی و زبانی)
و ریکور (هرمنوتیک زبانی ـ معنایی) از نیمه دوم قرن نوزدهم تاکنون مطرح شود.