|
اردبيل |
|
|
مورخان قديمي ، مانند نويسنده « حدود العالم» ، اردبيل را واژهاي اوستايي دانستهاند كه از دو كلمه « ارتا» ( مقدس ) و « ويل» ( شهر ) به معني شهر مقدس تركيب شده است. بسياري از مورخان اسلامي، همچون ياقوت حموي و فردوسي شاعر نامدار ايران، بناي اين شهر را به فيروز پادشاه ساساني ( 489 ـ 457 م ) نسبت ميدهند و آن را « بادان پيروز» ناميدهاند. فردوسي در شاهنامه آورده است: دگر كرد بادان پيروز نام همه جاي شادي و آرام و كام كه اكنون خواني همي اردبيل كه قيصر بدو دارد از داد ميل صاحب كتاب « روضه الصفا» مينويسد: « اردبيل از بناهاي كيومرث، پادشاه كيانيان بود». از آنجا كه نام اردبيل در داستان « ويس و رامين» از آثار ادبي دوره اشكانيان آمده، چنين مينمايد كه اين شهر بيش از 1500 سال قدمت تاريخي دارد. در زمان سلطنت هخامنشيان، در اطراف رود « بادي مريز» » كه رود كوراي امروز در قفقاز است، براي حفظ و نگهداري مرز ايران اردويي مهم وجود داشت كه مركز آن اردبيل بود. اين موضوع، اهميت سياسي و نظامي اردبيل را ثابت ميكند. به روايت اوستا، زردشت پيامبر ايراني در كنار رود « دائي يتا» كه امروزه ارس ناميده ميشود، به دنيا آمد و كتاب خود را در سبلان نوشت و براي ترويج دين خود، روي به شهر « باذان پيروز» آورد. عدهاي به او گرويدند و در اين ناحيه جنگي ميان زردشتيان و بتپرستان روي داد كه در اين جنگ بتپرستان بر همه روستاها و قصبههاي اطراف اردبيل دست يافتند. به افتخار اين پيروزي، آتشكدهاي در اردبيل بنا كردند كه امروزه آثار آن در سه فرسنگي اين شهر در دهكدهاي به نام آتشگاه باقي مانده است. در زمان انوشيروان كه پيروان مزدك از ترس مجازات به گوشه و كنار ايران ميگريختند، اردبيل نيز جرو شهرهاي پناهندگان و فراريان مزدكي بود. اين گروه، از مخالفان حكومت ساساني و خلافت امويان در اردبيل بودند كه پيوسته عمال حكومتي ساساني و خلفاي بنياميه دستور پيگرد توقيف آنان را صادر ميكردند. اهميت مسأله مزدكيان ، خلفاي بنياميه را بر آن داشت مركز حكومت آذربايجان را از مراغه به اردبيل انتقال دهند. در زمان حمله اعراب به ايران و به ويژه هنگام فتح آذربايجان، بيشترين تلاش آنان متوجه مركز آن يعني اردبيل بود. هنگام فتح ايران به دست اعراب ـ سال 22 هجري ـ اردبيل بزرگترين شهر آذربايجان بود كه به دست سپاهيان اسلام افتاد. اين شهر در زمان خلفاي بنياميه ( 41 ـ 33 هـ ـ ق ) مركز ايالت آذربايجان بود. در زمان هشام از خلفاي بنياميه، طوايف بارين خزر به آذربايجان حمله كردند. در اين حمله، اردبيل نيز غارت شد. اردبيل در زمان عباسيان كرسينشين ايالت وسيع آذربايجان بود. در اين زمان، شهر داراي پادگان و برج و بارويي بود كه طول آن از هر طرف به چهار كيلومتر ميرسيد . بين سالهاي 317 ـ 267 هجري، اين شهر مركز حكمراني طايفه بنيساج بود كه حكومت را از مراغه به اردبيل انتقال داده بودند. اردبيل تا حمله مغول ، مركز حكومت آذربايجان بود. در سال 617 هجري، مغولان پس از حمله به ايران، اردبيل را غارت كردند. در زمان هلاكوخان ، مركز فرمانروايي از اردبيل به مراغه منتقل شد و در زمان آباقاخان، تبريز پايتخت حكومت ايلخانان شد. در دوره تيموريان، امير تيمور در اردبيل به خدمت شيخ صفيالدين رسيد و به درخواست شيخ، هزار نفر از اسيران را به او بخشيد. پس از فوت شيخ صفيالدين اردبيلي، اين شهر كعبه آمال و قبله صوفيان شد و انبوهي از پيروان طريقت روي به اين شهر نهادند. شاه اسماعيل براي تشكيل حكومت واحد ايراني، از اردبيل قيام كرد و همه ولايات را مطيع ساخت؛ شورشها را خواباند و ملوكالطوايفي را از بين برد. وي سپس بر اوضاع آشفته ايران مسلط شد و تبريز را در سال 906 هجري پايتخت رسمي ايران كرد. از آنجا كه حكمران اردبيل از خاندان صفوي انتخاب شده بود و اين شهر مدفن اجداد صفوي هم بود، ديگر باره آن را مقدس خواندند. به علاوه در زمان صفويان، هر كس گناهي ميكرد از ترس مجازات به اردبيل پناهنده ميشد و از هر گونه آسيبي در امان ميماند از اين رو، به دارالامان نيز معروف بود. در برخي از كتابهاي تاريخي، اين شهر را دارالارشاد هم ناميدهاند. اردبيل در دوره صفوي از لحاظ سياسي و اقتصادي سرآمد شهرهاي ايران بود. اين شهر در مسير شاهراه تجارتي ايران و اروپا قرار داشت و ابريشم وارده از گيلان، از طريق اردبيل به اروپا صادر ميشد. اين امر، در پيشرفت اقتصادي و افزايش درآمد مردم تأثيري مهم داشت. در آغاز قرن 19 ميلادي، عباس ميرزا نايب السلطنه قاجار، مركز ستاد سپاهيان خود را در اردبيل قرار داد و به كمك افسران فرانسوي قلعهاي در برابر قواي مهاجم روس بنا كرد كه بعدها تبديل به زندان شد و آن را « نارين قلعه » ناميدهاند. در جنگ ايران و روس در 1218 هجري قمري، قواي روسيه به اردبيل حمله كرد . تا تنظيم عهدنامه تركمانچاي، اين شهر در اشغال قواي بيگانه بود. در اين زمان ( 1245 هـ ق ) همه اشياي قيمتي و بيهمتاي مقبره شيخ صفيالدين و زينتآلات ديگر مقبرهها و كتابهاي مهم كتابخانه اردبيل كه شاه عباس وقف كرده بود و از كتابهاي خطي نفيس و بينظير و بيهمتا بود غارت شد. اين اشياء و كتابهاي نفيس هم اكنون در موزههاي مسكو و لنينگراد نگهداري ميشود. پس از انتقال قدرت و امور وليعهد نشين قاجار به تبريز، اردبيل كه تا اين موقع داراي اهميت و اعتبار ويژه بود، از رونق افتاد و راههاي تجارتي روسيه از اردبيل به تبريز تغيير مسير داد. با احداث راهآهن تبريزـ جلفا، ارتباط اقتصادي اين شهر قطع شد و از آن همه تجارت و صادرات و واردات مهم، جز كاروانسراهاي متروك چيزي باقي نماند. از رونق افتادن تجارت اين شهر سبب مهاجرت انبوهي از مردم آن به تهران و تبريز شد. در زمان ضعف سلسله قاجار، به ويژه پس از جنگ جهاني اول، برخي از افراد ايلات و شاهسونها شهر اردبيل را بارها غارت كردند و خسارت فراوان به مردم شهر وارد آوردند. رويدادهايي مانند زمينلرزههاي پياپي، هجوم قبايل و اقوام گوناگون، و تاخت و تاز بيگانگان رفتهرفته سبب شد اردبيل از پيشرفت و ترقي بازماند. در سالهاي گذشته ، اين شهر توسعه يافته و بر اهميت و وسعت آن افزوده شده است. به گونهاي كه امروزه، يكي از شهرهاي آباد و پرجمعيت و فعال اقتصادي استان است. همچنين اين شهر به خاطر وجود آثار تاريخي و به ويژه مقبرهاي خاندان شيخ صفي و همجوارياش با آبهاي گرم سرعين يكي از كانونهاي جلب جهانگرد است كه هر ساله هزاران نفر را از استان آذربايجان شرقي و ديگر استانهاي همجوار و تهران به خود جلب ميكند. |
بيلهسوار |
|
|
دشت مغان ـ بر اساس دادههاي كتابهاي جغرافياي قديم ـ روزگاري آباد بود و رونق داشت. اما بعدها بر اثر حوادثي نامعلوم از ميان رفت. نمونه بارز روستاهاي كهن و تاريخي دشت مغان، روستاي پر جمعيت « اولتان» است كه داراي سابقه تاريخي مهم است. گفته ميشود در قديم، اين روستا داراي آباديهايي بود كه آنها را به اسامي دوازدهگانه ماههاي سال ميناميدهاند. در مورد نام « پارس آباد » گفته ميشود كه شخصي به نام مهندس پارسا براي نخستين بار در اين قسمت از دشت مغان به كارهاي كشاورزي و عمراني پرداخت و پارسآباد برگرفته از نام او است. پس از تشكيل شركت كشت و صنعت و دامپروري مغان و احداث سد ارس در منطقه ميل مغان، پارسآباد رونق يافت و رو به توسعه و گسترش نهاد. |
|
خلخال |
|
|
خلخال از شهرهاي قديمي و تاريخي آذربايجان است. در كتابهاي جغرافيايي و تاريخي سدههاي دوم و سوم هجري، مورخان و جغرافيدانان از جمله در كتاب « حدود العالم من المشرق الي المغرب» درباره خلخال چنين نوشتهاند: « خلخال از شهرهاي كوچك و از توابع آذربايجان بوده، محصول عمده آن گندم و جو بوده است و پلاس و گليم و لباس پشمي و كركي در آن بافند. . . » در معجمالبلدان كه در اواخر سده ششم هجري نوشته شده، آمده است: « خلخال شهري است در مشرق آذربايجان و نزديك گيلان و مزارع و آبادي آن بيشتر در وسط كوههاي بلند قرار دارد و از آنجا تا شهر قزوين هفت روز و تا اردبيل دو روز راه است و در اين ولايت قلاعي بلند قرار دارد كه مردمان آن هنگام حمله مغول به آنجا عزيمت نمودهاند» . در « نزههالقلوب» كه حمدالله مستوفي در اوايل سده هشتم هجري نوشته درباره اين شهر چنين آمده است: « خلخال شهر وسط بوده و اكنون ديهي است كمابيش صد موضع و به چهار ناحيه تقسيم ميشود. مانند، خانند بيل، سنجبد، انجيلآباد، هشتچين، . . . در آن ولايت به حدود ديه كيوي ، درهايست آفتاب روي كه آن دره، چشمهاي است كه آبش تابستان يخ ميبندد و بر طرق قماه ( آفتابرو ) كه قزاونه ( قزوينيها ) آن را نساء ( زمينرو) ميخوانند و چشمه ديگري است كه آبش به قدري گرم است كه تخممرغ ميپزد» . نويسنده « نزههالقلوب » ميافزايد: « خلخال، متصل به طوالش ، كمابيش سيپاره ديه است و از معظماتش: شال، كلور، خمس، دورو، گيلوان ميباشد. هوايش معتدل است و به گرمي مايل حاصلش غله نيكو باشد. اندكي ميوه دارد و حقوق ديوانيش دههزار دينار است بر روي دفتر» . |
گرمي |
|
|
منطقه « گرمي» از كهنترين منطقههاي دشت مغان است و آثار تاريخي به دست آمده از آن نشانگر قدمت آن است. بقاياي برخي از آثار تاريخي « گرمي» عبارتاند از : قيز قلعهسي، هاچاتپهسي، آقا علي تپهسي، تپه مطلب، اسلام تپهسي و قلعه يل سويي كه بيشتر آنها مربوط به دوره اشكاني هستند. در اطراف گرمي، چند اثر تاريخي در محوطه يك گورستان قديمي به نام « گبر»، كشف شده است. در اين منطقه، به زيارتگاه اجاق ميگويند. از جمله اين اجاقها، اجاق «بيرزند» در روستاي « برزند» معروف به « مقبره محمد بن حنفيه» است. « اجاق آلازار» نيز در گوشه مسجد روستاي آلازار قرار دارد. |
|
مشكين شهر (خياو) |
|
|
خياو، گذرگاه و پناهگاهي براي سوداگران و درماندهها بود. در سدههاي اوليه اسلامي مجاهدان و از جان گذشتگاني بودند كه در سبلان سنگر ميگرفتند. هر گوشه اين سامان، نشانههايي از آن روزها را به يادگار دارد. حتي زمانهايي دورتر از آن روزگار، مدنيتي ناشناخته و بزرگ در اين حوالي بوده كه همچنان دست نخورده زير خاك مدفون است. « خياو» در حاشيه سرزميني افتاده است كه روزگاري به اسم « آران» مشهور بود. اين منطقه، زباني ويژه داشت كه تا سده چهارم هجري با همه آشفتگيها و آميختگيهايش پايدار بود. سكههاي به دست آمده از منطقه، متعلق به چند دوره تاريخي با فاصله زماني كوتاه و دراز و بيشتر مربوط به زمان اتابكان آذربايجان است. نخستين سكهاي كه تازيان در «آران» زدهاند، متعلق به سال 90 هجري است. در اين منطقه ، گورستانها و نشانههايي از سالهاي اوليه اسلامي به جاي مانده است. از اين رو، خياو يا مشگين شهر نيز آبادي اسم و رسمداري بوده است، هر چند در بيشتر كتابهاي جغرافيايي اسلامي، نامي از آن نيامده است. اما حمدالله مستوفي در سال 740 هجري خياو را قصبهاي خوانده است و حد و مرزش را نشان داده و حتي حقوق ديوانياش را ذكر كرده است: « خياو قصبهاي است در قيلي كوه سبلان افتاده است و چون سبلان در شمال اوست هوايش رو به گرمي مايل است. آبش از كوه جاري است. باغستان اندك دارد حاصلش غله بيشتر بوده، مردمش اكثراً موزه دوز و چوخاگر هستند حقوق ديوانياش دو هزار دينار است. » با اين حساب، قدمت خياو را ميشود تا سدههاي اوليه اسلامي پيش برد. هر چند كه موقعيت جغرافيايي آن اين خيال را در ذهن به وجود ميآورد كه در سالهاي پيشتر نيز منطقه خالي از سكنه نبوده است. بيشتر آنچه از اين منطقه به دست آمده مربوط به دوره اسلامي است، ولي قبرهاي گبرها يا زردشتيان كه در همه جاي آن پراكنده است، اين فكر را بيشتر تأييد ميكند. خياو در دوره صفويه بيشتر رونق گرفت. به گونهاي كه ، يكي از اولاد شيخ صفي ـ شيخ حيدر ـ حاكم و والي منطقه مشگين و برزند مغان در يكي از درهها به دست مردي به اسم شيروان شاه قرهباغي كشته شد. وي نوه دختري شاه صفي و نوه پسري شيخ صفي بود. شاه اسماعيل فرزند اين مرد نيز در خياو به دنيا آمد. سند با ارزشي كه از دوره عباس ميرزا باقي مانده، كتابي است به نام « تاريخالعجم و الاسلام» كه شيخ عبدالغفور ثامن نامي نوشته است در اين كتاب، نكتههاي مبهم مربوط به خياو و آباديهاي اطراف آن روشن شده است. مدتي پس از حكومت عباس ميرزا در آذربايجان، خياو توجه ايلات شاهسون را كه در شرف قدرت گرفتن بودند جلب كرد. ييلاقهاي شاهسونها در دامنه ساوالان رفته رفته گستردهتر شد و خياو را مثل حلقه در ميان گرفت. سپس كشتار و غارت آغاز شد. مدتها اين وضع اسفناك ادامه داشت تا سرانجام در زمان ناصرالدين شاه، حاكمي به نام حسنعليخان جنرال وارد مشگينشهر شد و به شرارتها پايان داد. بدين گونه، آرامش در خياو حكمفرما شد. با آغاز مبارزات مردم در راه كسب مشروطيت، روسيه تزاري هرج و مرج طايفههاي شاهسون را به صلاح و صرفه خود نديد و به درخواست حكومت استبدادي وقت، در صدد سركوب طايفههاي ياغي و عصيانگر شاهسون برآمد. چهار لشگر روسي از چهار طرف به سوي خياو حركت كردند. ژنرال « مدداوف» از اردبيل و « دالماچوف» از تبريز، طوايف شاهسون را محاصره و پس از زد و خوردهاي شديد، آنها را وادار به تسليم كردند. سپس همه دارايي شاهسونها تقسيم شد. اين سال را ايلات ، مبدأ و مأخذ تاريخي قرار ميدهند كه در ميان آوارهها و چادرنشينها به « بولگي ايلي» يا سال تقسيم مشهور است. از مبارزان معروف راه مشروطيت ايران در خياو، ميتوان به ملا امام وردي روحاني برجسته و بارز اشاره كرد كه در اردبيل به دار آويخته شد. از وقايع مهم خياو ميتوان پيروزي مشروطه خواهان، سركوبي اشرار در مدت 20 سال حكومت رضاخاني، اسكان عشاير در مشگين شهر و قحطي در سال 1294 و 1327 شمسي را نام برد. |
مكانهاي تاريخي و ديدني استان اردبيل |
|
|
درياچه نئور – 48 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل درياچه شورابيل – دو كيلومتري جنوب شهر اردبيل تالاب گنجگاه – 80 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل تالاب ملامحمد – 15 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل تالاب نوشار – 35 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل تالاب شورگل – سه كيلومتري جنوب شرقي اردبيل آبشار گورگور – در ارتفاعات سبلان چشمههاي معدني سرعين – شهر سرعين چشمههاي بيلهدره – سه كيلومتري شمال اردبيل چشمه بوشلي – 45 كيلومتري غرب اردبيل زيستگاه نئور – 30 كيلومتري جنوب شرق اردبيل پل ساميان – راه شوسه اردبيل، گرمي پل كلخوران – روستاي كلخوران اردبيل پل سيدآباد- روي رودخانه باليخلو اردبيل پل يعقوبيه – روي رودخانه باليخلو اردبيل پل ابراهيمآباد – شهر اردبيل پل داش كسن- شهر اردبيل پل قرهسو – روي رودخانه باليخلو اردبيل پل نير – روي رودخانه نير اردبيل پل حمام پر زرگي – شهر اردبيل پل پير عبدالملك – شهر اردبيل پل اوچ دكان – شهر اردبيل حمام حاج شيخ- كوي عالي قاپوي اردبيل حمام ملاهادي – كوچه ملاهادي اردبيل حمام حاج ابراهيم ( پير) – محله سرچشمه اردبيل حمام صفويه – شهر اردبيل خانه سيد هاشم ابراهيمي – كوچه شهيدگاه اردبيل خانه وكيل الرعايا- محله طوي اردبيل خانه حاج يوسف آقا صادقي – كوچه راسته امام اردبيل خانه حاج ميرزا ابراهيم صادقي – محله اوچ دكان اردبيل بازار اردبيل – شهر اردبيل تپه قرهشيروان – روستاي كوراييم اردبيل گورستان قديمي شام اسبي – روستاي شام اسبي اردبيل گورستان قديمي كرجان – كلخوران اردبيل منازل سنگي – روستاي ويند كلخوران اردبيل دخمه سنگي ويند – 5/8 كيلومتري اردبيل، روستاي صومعه برج شاطر گنبدي – شهر اردبيل جمعه مسجد – شهر اردبيل مسجد ميرزا علي اكبر مجتهد – شهر اردبيل بقعه امينالدين جبرائيل – روستاي كلخوران اردبيل امامزاده صالح – پشت بقعه شيخ صفيالدين اردبيل كليساي مريم مقدس – اونچو ميدان اردبيل مشگين شهر چشمه قوتورسو- 60 كيلومتري مشگين شهر در روستاي لاهرود چشمه قينرجه – 22 كيلومتري جنوب غربي مشگين شهر چشمه ايلاوند - 15 كيلومتري جنوب مشگين شهر زيستگاه شيروان درهسي – 20 كيلومتري جنوب شرق مشگين شهر زيستگاه موويل – جنوب مشگين شهر زيستگاه هوشنگ ميداني و قرهگول – دامنه شمال غربي سبلان زيستگاه حاجيلو – 22 كيلومتري شمال مشگين شهر زيستگاه تنبق – 18 كيلومتري شمال غرب مشگين شهر زيستگاه سروان درهسي – 25 كيلومتري جنوب شرقي مشگين شهر زيستگاه ارباب كندي – 42 كيلومتري شمال شرق مشگين شهر قلعه كهنه – درهباغ نوروز مشگين شهر آغچه قلعه – روستاي قرهقيه مشگين شهر تپه قنبر – شمال روستاي انار مشگين شهر سنگ نبشته شاپور ساساني – ميدان اصلي مشگين شهر گورستان قديمي انار – روستاي انار مشگين شهر مقبره شيخ حيدر – شهر مشگين شهر دشت مغان زيستگاه خروسلو – كوههاي خروسلو مغان زيستگاه آقابابا – كوههاي آقابابا زيستگاه حسن درهسي – كوههاي زيوه قلعه اولتان – روستاي اولتان پارس آباد پل خدا آفرين – اصلاندوز پارس آباد تپه خرمن – روستاي شيخلر گرمي تپه نادر- جنب غربي اصلاندوز گورستان قديمي اصلاندوز – اصلاندوز برج قارلوجا – قشلاق قارلوجاي اصلاندوز شهرستان خلخال چشمه آبمعدني خلخال – 22 كيلومتري شمال غرب هرآباد گورستان قديمي هير – جاده اردبيل، هروآباد |
|
زنده دل ، حسن . مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي : استان اردبيل ، تهران : نشر ايرانگردان – جهانگردان ، 1379 . ص 32-37 ،131-133 . |
* منبع : | |
|