اين دوره كه از نيمة دوم سدة 3 ق تا نيمة نخست سدة 5 ق را در بر ميگيرد ، دورة توجه به فرهنگ ملي و رواج و تثبيت نظم و نثر فارسي است.
شعر : در اين دوره با وجود شاعراني چون رودكي ( د 329 ق / 941 م ) و شهيد بلخي ( د 325 ق / 937 م ) شعر فارسي به مرحلة پختگي و انسجام ميرسد . ادامة تلاشهاي شاعران اين عصر به ظهور بزرگاني چون فردوسي ، كسايي ، منوچهري ، فرخي و عنصري مي انجامد كه آثارشان از نظر سبك ، محتوا و مضمون از تنوع چشمگيري برخوردار است .
اين دوره از شعر فارسي كه در آن انواع قالبهاي شعري رواج داشت. به واسطة برخورداري از سادگي عناصر خيال ، طبيعيترين دورة شعر فارسي است؛ همچنين از نظر تصاوير حسي و تجربههاي مستقيم شعري و تنوع زمينههاي تصويري ، بارورترين دورة ادب فارسي نيز هست.
از ويژگيهاي ادبيات در اين دوره كثرت شاعران است . بنا به گفتة صفا قلمرو شعر فارسي دري در اين عهد ، تنها نواحي شرقي ايران بوده است.
بخش عمدة شعرهاي برجا مانده از اين روزگار ، به ستون ممدوحان اختصاص دارد . شاعران در كنار مدح شاهان ، همچنين وزيران ، اميران ، دولتمردان ، دوستان خويش ، دانشمندان ، اولياي دين ، پيامبر ( ص ) و خلفا را نيز ميستايند, ولي در ستودن ممدوح ، راه افراط نميپيمايند.
در اين دوره ، در كنار مدح و ستايش ، سرودن مرثيه نيز رواج دارد . مطلب قابل توجه آن است كه مرثيهها در قالبهاي گوناگون شعر ، از دو بيتي تا قصيدههاي مفصل سروده شده است.
طرح انديشههاي حكمي و اخلاقي در شعر ، از ويژگيهاي ادبيات اين دوره است. غني بودن شعر فارسي از مضامين حكمي و اخلاقي در نخستين دورة تكامل شعر فارسي ، نشان از وجود منابعي از اين دست ، در شعر پيش از اسلام دارد . زيرا در شعر عربي كمتر به چنين مضاميني برميخوريم.
طنز و هجو نيز پس از دورة صفاريان در شعر فارسي پيدا شده است و از آنجا كه در دورة پيش از اسلام اثري از هجو در ادب فارسي نبوده ، ميتوان نتيجه گرفت كه هجاگويي به تقليد از شاعران عرب در شعر فارسي متداول شده است. به گفتة محجوب شاعران اين دوره در هجاگويي نيز همانند شاعران جاهلي جانب اعتدال را رعايت ميكردند؛ اما سرودههاي شاعراني مثل منجيك ترمذي برخلاف اين امر دلالت دارد.
تغزل ، نمونة شعر غنايي اين دوره است كه گاه در ابتداي قصيده, و گاه به استقلال سروده ميشده است و حاوي احساسات لطيف و واژگان ساده و روان است و در اغلب آنها زيبايي معشوق با اوصاف طبيعت سنجيده شده است.
اين دوره آغاز حماسهسرايي در ايران است . يكي از مهمترين انگيزههاي رويكرد ايرانيان به حماسهسرايي در عصر سامانيان ، به تأثير تلاشهاي شعوبيان و قيام ملي ايرانيان در آغاز اين دوره است. نخستين كسي كه به نظم حماسه هاي ملي ايرانيان پرداخته ، مسعود مروزي است كه از شاهنامة او تنها دوبار در كتاب البدء و التاريخ ياد شده ، و ظاهراً اين منظومه پيش از 355 ق / 966 م سروده شده بوده است.
اثر مهم ديگر ، گشتاسپنامه در هزار بيت است كه ابومنصورمحمدابن احمد دقيقي بلخي در نيمة دوم سدة 4 ق آن را سرود و فردوسي در شاهنامه در سلطنت گشتاسپ ، آن را درج كرد .
مهمترين و بزرگترين منظومة حماسي و تاريخي ايران كه در همين دوران سروده شد ، شاهنامة فردوسي است كه در حدود سال 401 يا 402 ق / 1011 يا 1012 م به پايان رسيده است و فردوسي براي سرودن آن ، به غير از اثر دقيقي و شاهنامة ابومنصوري ، به داستانهاي جداگانة ديگري هم كه در آن روزگار مشهور بوده ، دسترسي داشته است. ناگفته نماند كه پيش از فردوسي تلاشهايي به منظور تدوين حماسههاي ملي ايرانيان صورت گرفته بود كه در ميان آنها شاهنامة ابومنصوري قابل ذكر است كه تنها مقدمة آن باقي است.
در اين دوره با ظهور كسايي مروزي ( د 341 ق / 952 م ) و ناصرخسرو قبادياني ( 394 ـ 481 ق / 1004 ـ 1088 م ) ، سرودن نوعي شعر زاهدانة مذهبي و حكمي آغاز شد كه در آن آشكارا به نكوهش مديحه و غزلسرايي پرداخته ميشد.
از همين روزگار ، سخنان منظومي برجا مانده كه متضمن انديشههاي صوفيانه است . در تمهيدات عينالقضات در آثار عصر غزنوي به نام و يا چند بيت ، از كساني چون ابوالعباس قصاب، ابوالحسن بستي، ابوعلي دقاق، ابوسعيد ابوالخير و شيخ احمد اشاره شده است كه هيچيك از آنان پيشة شاعري نداشتهاند و همين امر نشان ميدهد كه شعر صوفيانه پيش از سنايي، در ميان مشايخ تصوف رواج داشته است.
در اواخر اين دوره نشانههايي از نفوذ شعر عربي زبانان در شعر فارسي پديدار ميشود . در شعر فرخي (د 429 / 1038 م ) نشانههايي از تأثيرپذيري از داستانهاي غنايي ادبيات عربي و نيز تصاوير شعري گويندگان تازي ديده ميشود. همچنين در شعر منوچهري ( د 432 ق / 1041 م ) تصاويري از طبيعت با الهام از عرائسالشعر عربي پرداخته شده كه بيش از هر چيز ، تحتتأثير تصاوير شعري شاعران عربي ، به ويژه شاعران دورة اول است.
سرودههاي شاعران اين عصر متضمن كاربرد واژهها و تعبيرات ساده و خالي از تصنع، صنايع سادة بديعي و كاربرد واژههاي محلي است كه بعدها منسوخ شدهاند . در اين دوره ، استفاده ار رديفهاي ساده متداول است و گاه شاعران تحتتأثير سرايندگان عربي قرار گرفتهاند . اين شيوة بيان در آثار نقادان و تاريخنگاران ايراني به نام سبك خراساني و گاه تركستاني خوانده شده است .
نثر : از آثار نثر اين دوره نمونههايي برجا مانده است كه برخي از آنها متضمن تقرير ادبي نيست و اغلب به موضوعهاي علمي اختصاص دارد . از اين ميان ، ميتوان حدود العالم من المشرق الي المغرب را كه در حدود سال 350 ق / 961 م توسط مؤلفي ناشناس تأليف شده است و نيز الابنية عن حقائق الادويه از ابومنصور هروي ، دانشنامة علايي از ابنسينا ، تاريخ بلعمي از ابوعلي بلعمي ، ترجمة تفسير طبري از ابوجعفر طبري و ترجمة السواد الاعظم در عقايد اهل سنت نوشتة ابوالقاسم حكيم سمرقندي ( د 342 ق / 953 م ) را نام برد . |